سفارش تبلیغ
صبا ویژن

   در  یک شبی بارانی دلم به شدت گرفته بود ، خاطرات زیادی در ذهنم تداعی می شد به روز های خوش گذشته می اندیشیدم ، یاد  پدر ومادر هرگز رهایم نمی کرد برادرانم مرتب جلو چشمانم ظاهر می شدند و مرا با خود شان به دور دست ها می بردند ، در جمع هم کلاس ها ، دوستان ، هم بازی های ایام کودکی ، در میان سبزه زارها و چشمه سار های ده زادگاه ام . یکی از خاطرات که در این شب  به شدت آزارم میداد یاد از مادر بزرگم بود آنهم دو روز قبل از مرگش ، ماجرا ازاین قرار بود که او در خانه عموی بزرگترم در بستر بیماری افتاده بود ، هرروز بیماری اش شدید تر می شد ، پدر و عموهایم بسیار افسرده وبی قرار بودند و مرتب از مادر بزرگم عیادت می کردند و حکیمان محلی را بر سر بالین او می آوردند وانواع جوشانده ها برای او تجویز می کردند من هم که مادر بزرگم را بسیار دوست داشتم و به او عشق می ورزیدم مرتب سراغ او را می گرفتم و از احوالش جویا می شدم و آرزو می کردم که کاش من هم می توانستم مانند بزرگتر ها هر وقت که دلم بخواهد از او عیادت نمایم ، آخر حکیمان ازورود بچه ها و شلوغی در نزد مادر بزرگم نهی نموده بودند . روزی به پدرم اصرار کردم که اجازه بدهد تا مادر بزرگم را بی بینم نمی دانم چطور شد که به من اجازه داد تا به اتفاق پسر عمویم به دیدنش برویم ، روی تخت چوبی دراز کشیده بود ، بدنش به شدت متورم بود ، به راحتی نمی توانست از جایش بلند شود اما با دیدن ما نمی دانم چرا خیلی تلاش کرد تا از جایش بلند شود ونیم خیز دوباره بر تختش افتاد و با چشمان کم سو طرف ما نگاه کرد و اسم مرا گرفت تا در نزدیکش بروم تا او صورتم را ببوسد اما من بچه گی کردم هرچه اصرار کرد نزدیکش نرفتم دیدم که اشک از گوشه ی چشمانش سرازیر شد با آنهم به لجاجتم ادامه دادم.
 بعد از چند لحظه مارا از اطاق او بیرون کردند چند قدم دور نشده بودیم که پشیمانی عجیبی به من دست داد و سرزنش های پسر عمویم مزید بر علت گردید اما کار از کار گذشته بود راه برگشتی وجود نداشت ، دیگر بزرگتر ها اجازه نمی دادند تا اورا دوباره بی بینیم با حسرت واندوه فراوان راهمان را به سمت منزل خودم ادامه دادم ، ندامت هم دردی را درمان نمی کرد . این غصه و اندوه زمانی برایم غیر قابل تحمل گردید که بعد از دو روز خبر مسافرت همیشه گی اورا شنیدم.
 از ان زمان به بعد هروقت به یاد این خاطره می افتم اندوه عمیق سرا پای وجود را فرا می گیرد و خواب و راحت را از چشمانم می رباید و گناه عجیبی را در وجودم احساس می کنم.
 امشب نیز این خاطره مرا به شدت فشار می دهد هرچه این پهلو آن پهلو می کنم رهایم نمی کند و چشمان پراز اشک و یأس آلود مادر بزرگم هم چنان مرا نگاه می کند و نگاه هایش کرده ام را جلو چشمانم مجسم می سازد.َ
 احساس می کنم شب رو به پایان است و از شدت بارندگی کاسته شده است چون صدای ناو دان مثل قبل به گوش نمی رسد از جاه بلند می شوم سر گیجه و سردرد دارم وضو می گیرم اما نمی دانم برای چه تجدید طهارت یا... که یک مرتبه حرم در ذهنم  خطور می کند .
 راهی حرم می شوم ، کوچه ها آب گرفته است ، معدود آدم های رو به حرم در حرکتند، قلبم شوری عجیبی دارد تند تند قدم بر میدارم . نور افکن ها ی حرم به هر طرف نور می پاشد ، صحن حرم فضای بارانی و معطری دارد ، صفای خاصی را احساس می کنم ، قلبم کم کم آرامش می یابد و خنکی را در وجودم احساس می کنم ، سبک می شوم ... .
   حرم مملو از نماز گذارانی است که بعد از اقامه ی نماز به سمت خانه های خود در حرکت اند من هم از گوشه ی مسجد بالا سر بلند شده به سمت منزلم راه می یفتم از اینکه توانستم نایب زیاره مادر بزرگم باشم احساس سر بلندی می کنم و گمان می کنم دینی را نسبت به او ادا کرده باشم .   

    
 

نوشته شده در  شنبه 89/2/11ساعت  6:29 عصر  توسط محمد جعفری نیا 
  نظرات دیگران()






1ـ نـرمخـویـى در مقـابل دیگـران و احتـرام به زنـان

پیامبـراکـرم (ص) فـرمـوده است: بهترین شما نرمخـوترین شما به اطرافیان و بزرگوارترین شما به زنان است. (مسند فاطمه الزهراء (س) ، ص 221)

2ـ على (ع) رهبر و پیشوا

پیامبر اکرم (ص) فرمود:

هر که من سرپرست اویم، پس على سرپرست اوست و هر که را من رهبر اویم ، پس على رهبر اوست. ( بهجه ، ج 1، ص 285. )

3ـ على (ع) بهترین داور

گروهى از فرشتگان درباره ی چیزى با یکدیگر مشاجره نمودند، حاکم و داورى را از بنى آدم تقاضا کردند، خداوند متعال به آنها وحى فرمود که خـودتان انتخاب کنید و آنان على ابن ابیطالب را برگزیدند. ( بهجه ، ج 1، ص 306 )

4ـ داناترین و نخستین مسلمان

رسول خدا (ص) به مـن فرمودند: شوهر تو در دانش داناترین مردم و نخستین مرد مسلمان و در بردبارى برترین مردم است. ( بهجه، ج 1، ص 302)

5ـ کمک به ذرارى ( فرزندان ) پیامبر

پیامبر اکرم (ص) فرمود:هرکسى براى فردى از فرزندان من کارى انجام دهد و بر آن کار پاداشى نگیرد. مـن پاداش دهنـده او خـواهـم بـود. ( بحـارالانوار، ج 96، ص 225)

6 ـ على و شیعیان

پیامبر خدا (ص) به على(ع) نگریست و فرمـود: این شخص و پیروانش در بهشت اند. ( احقاق الحق، ج 7، ص 308)

7 ـ شیعه على در قیامت

پیـامبـر خـدا به علـى(ع) فـرمـود: اى ابـاالحسـن ، آگـاه بـاش که تو و پیروانت در بهشت هستید. ( احقاق الحق ، ج 7، ص 307)

8 ـ پیامبر در جمع اهل بیت

بر رسول خدا(ص) وارد شدم، جامه اى را گستراند و فرمود: بنشین. در این وقت حسن(ع) آمد ، فرمـود: نزد مادرت بنشیـن، بعداً حسیـن (ع) آمـد. فـرمـود: با اینها بنشین. پـس على (ع) آمد . فرمود: تـو نیز با اینان بنشیـن، آن گاه اطراف جامه را گرفت و روى ما انداخت.( بهجه ،ج 1، ص 277)

9ـ نتیجه صلوات بر زهراء(س)

رسـول خدا(ص) به مـن گفت: اى فاطمه هر که بر تـو صلـوات فرستـد، خداوند او را بیـامـرزد و به مـن ، در هـر جـاى بهشت بـاشـم ملحق گـردانـد. ( بهجه ، ج 1، ص 287 )

10 ـ حجاب فاطمه

پیامبـر اکـرم (ع) همـراه بـا مرد نابینایى به خانه فاطمه(س) آمد، بلافاصله فاطمه(س) خود را کاملاً پوشاند. رسول خدا(ص) فرمود: چرا خود را پوشاندى با ایـن که او تـو را نمى بیند؟ فاطمه (س) فرمـود: اى پیامبر خدا اگر او مرا نمـى بیند، مـن که او را مى بینـم و او بوى مرا حس مى کند پیامبر اکرم فرمود: گواهى مى دهـم که تو پاره دل منى . ( همان ، ج 1، ص 274.)

11 ـ نتیجه سلام و تحیت بـر رسـول خـدا و دختـرش زهـراء

پدرم در زمان حیاتش به من فرمود: هـر که بـر مـن و تـو تا سه روز تحیت و سلام بفرستد، بهشت بر او واجب گـردد. ( همان، ج 1، ص 267)

12 ـ پیامبر ، پدر فرزندان زهرا

فـاطمه (س) از پیـامبـر اکـرم نقل کـرده که فـرمـود:

همانا خـداوند عزوجل ذریه هر یک از فرزندان مادرى را سبب ارتباط و خـویشاوندى قرار داده که به وسیله آن ذریه به او منسـوب مى شوند مگر فرزندان فاطمه که مـن سـرپـرست و خـویشـاونـد آنها هستـم (و به مـن منسـوب مـى شـونـد). ( فـرائد السمطین، ج 2، ص 77)

13 ـ خوشبخت واقعى

فاطمه (س) از پیامبراکرم(ص) نقل کرده که فرمود: این جبرئیل (ع) است که مرا خبر مى دهد: همانا خـوشبخت واقعى کسـى است که على را، در زندگى ام و پس ازمرگم دوست داشته باشد. ( بهجه، ج 1،ص 271)

14 ـ بخشى از خطبه زهرا (س)

حضـرت زهـرا(س) در آن سخنزانـى معروفـش در مسجـد فـرمـود:

خـداونـد ایمـان را بـراى تطهیـر شمـا از شـرک قـرار داد،

و نماز را براى پاک شدن شما از تکبر،

و زکـات را بـراى پـاک کـردن جـان و افزونـى رزقتان،

و روزه را براى تثبیت اخلاص،

و حج را براى قوت بخشیدن دین ،

و عدل را براى پیراستن دلها،

و اطاعت ما را براى نظم یافتن ملت،

و امـامت مـا را بـراى در امـان مـانـدن از تفرقه،

و جهاد را براى عزت اسلام،

و صبر را براى کمک در استحقاق مزد،

و امـر به معروف را بـراى مصلحت و منـافع همگـانـى ،

و نیکـى کـردن به پـدر و مـادر را سپـر نگهدارى از خشـم ،

و صله ارحام را وسیله ازدیاد نفرات،

و قصاص را وسیله حفظ خون ها،

و وفـاى به نذر را بـراى در معرض مغفـرت قـرار گـرفتـن ،

و به انـدازه دادن تـرازو و پیمـانه را بـراى تغییـر خـوى کـم فـروشـى،

و نهى از شـرابخـوارى را بـراى پـاکیزگـى از پلیـدى ،

و دورى از تهمت را بـراى محفـوظ مـاندن از لعنت،

و تـرک سـرقت را بـراى الزام به پـاکـدامنى ،

و شـرک را حـرام کـرد بـراى اخلاص به پـروردگـارى او ،

بنابـرایـن ، از خـدا آن گـونه که شایسته است بتـرسید و نمیرید، مگر آن که مسلمان باشید،

و خـدارا در آنچه به آن امر کرده و آنچه از آن بازتان داشته است اطاعت کنید،

زیرا که "از بندگانـش ، فقط آگاهان، از خـدا مـى ترسند."( سـوره فاطر آیه28 )  (احتجاج طبرسى ، ص 99، چاپ سعید.)

15 ـ موقعیت اهل بیت در نزد خدا

خـدایـى را حمـد و سپاس گـوییـد که به خاطـر عظمت و نـورش هر که در آسمان ها و زمیـن است به سوى او وسیله مى جـوید، و ما وسیله او در میان مخلوقاتـش و خاصان درگـاه و جـایگـاه قـدس او و حجت غیبـى و وارث پیـامبـرانـش هستیـم. ( فـاطمه الزهـراء بهجه قلب المصطفـى، ج 1، ص 265)

16  ـ دستورالعملى جامع

در وقتى که بستر خواب را گسترده بودم ، رسول خدا(ص) بر من وارد شد ، فرمـود:

اى فـاطمه نخـواب مگـر آن که چهار کار را انجـام دهـى: قـرآن را ختـم کنـى، و پیامبران را شفیعت گردانى، و مؤمنیـن را از خود راضى کنى، و حج وعمره اى را به جا آورى. ایـن را فرمـود و شروع به خـواندن نماز کرد، صبر کردم تا نمازش تمام شد، گفتـم: یا رسول الله به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى که بر آنها قادر نیستم آن حضرت تبسمى کرد و فرمود:

چون قل هو الله را سه بار بخوانى مثل این است که قرآن را ختم کرده اى و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى، شفاعت کنندگان تو در روز قیامت خواهیـم بود، و چون براى مؤمنیـن استغفار کنى ، آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگـویـى: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر حج و عمره اى را انجام داده اى. (بهجه ، ج 1، ص 304)

17  - زیان بخل

پیامبراکرم (ص) فرمـود:از بخل ورزیدن بپرهیز، زیرا که بخل آفتى است که در شخص بزرگـوار نیست. از بخل بپـرهیز، زیـرا که آن درختـى است در آتـش دوزخ که شاخه هایـش در دنیاست و هـر که به شاخه اى از شـاخه هـایـش درآویزد داخل جهنمـش گرداند. ( همان، ج 1، ص 266)

18  ـ نتیجه سخاوت

پیامبراکـرم (ص) به مـن گفت: بـرتـو باد سخاوت ورزیدن، زیرا کـه سخاوت درختـى از درختـان بهشت است که شاخه هایـش به زمیـن آویخته است ، هر که شاخه اى از آن را بگیـرد او را به سـوى بهشت مـى کشـانـد. ( بهجه، ج 1، ص 266)

19 ـ سحر خیزى

رسول خدا (ص) بر من گذشت ، در حالى که در خواب صبحگاهى بودم، مرا با پایـش تکان داد و فرمـود: دختـرم بـرخیز شاهـد رزق و روزى پـروردگارت باش و از غافلان مباش . زیرا که خـداوند روزی هاى مردم را بیـن طلوع فجر تا طلـوع آفتاب تقسیـم مى کند. (مسند فاطمه الزهراء، ص 219 )

20  ـ زمان استحابت دعا

رسول خدا(ص) فرمود: در روز جمعه ساعتى است که بنده مسلمان در آن وقت چیزى از خدا نخواهد مگر آن که خداوند به او عطا گرداند و آن وقتى است که نیمه خـورشید به سوى مغرب نزدیک گردد. ( مسند فاطمه الزهراء ، ص 221)
منیع سایت تبیان

نوشته شده در  شنبه 89/2/11ساعت  7:47 صبح  توسط محمد جعفری نیا 
  نظرات دیگران()

زندگی دینی و دینداری در دنیای مادی

اگر انسانی به زندگی در جهان
دیگر معتقد نباشد و خدا را همچون ساعت سازی بداند که او را خلق کرده و رها ساخته که
خود او با تلاش و کوشش و به کمک عقل خویش بتواند زندگی خود را به بهشت تبدیل کند،
هدف او در زندگی دنیاییش رسیدن به بیشترین امکانات و رفاه خواهد بود و آنچه که
بتواند این رفاه را برای او فراهم آورد همچون قدرت و ثروت و استعمار دیگران باید
دستیافتنی باشد. هنجارهای چنین زندگی ای هرگونه رفتاری را برای رسیدن به ثروت و
قدرت توجیه خواهد کرد و آنچه که موجب قاعده مند ساختن روش زندگی چنین افرادی می شود
قوانین اجتماعی از سوی قدرت است، پس اخلاق اجتماعی در حدود قوانین جزائی می گنجد.

اما اگر نگاه و تفکر انسان به خود مخلوقی بود که
احاطه به آینده و جهان آفرینش ندارد و از طرفی خالقی را می یابد که او را بیهوده
نیافریده و در همین زندگی چند روزه دنیایی رها نکرده و بعد از این دنیا، عالم دیگری
وجود خواهد داشت، او به دنبال هدف و روش زندگی از خالق می گردد که بر همه چیز محیط
است و خیر بشر را می داند لذا دین را بعنوان منبع رفتاری خود می داند و همه
هنجارهای زندگی اش توسط آن تعیین می شود. یک چنین انسانی برای رسیدن به هدف عالی
خود که رضای الهی است به ایمان و عمل صالح تمسک می جوید که ایمان آرامش و آسایش را
در زندگی همین دنیا و عمل صالح آبادانی دنیای او را بوجود می آورد.

دو جلوه دنیا

واژه
«دنیا» مؤنث ادنى است . اگر اصل آن را «دنائت » بگیریم، به معناى پست تر، و اگر اصل
آن را «دنو» بدانیم، به معناى نزدیک تر است . این کلمه همیشه وصف است، خواه موصوفش
در کلام باشد مانند «الحیوة الدنیا» یا نباشد مانند «لهم فى الدنیا خزى » .

این واژه یکصد و پانزده بار در قرآن مجید تکرار شده است و در همه موارد صفت زندگى
کنونى است، مگر در چهار جا که در یک مورد به عنوان صفت عدوه (حاشیه و کنار بیابان)
(سوره انفال، آیه 42) و در سه مورد دیگر (سوره صافات، آیه 6; سوره فصلت، آیه 12، و
سوره ملک، آیه 5) صفت آسمان قرار گرفته است .

دنیای مادی با تمام زیورها و جلوه هایش هم می تواند
پلی به سمت آخرت باشد و هم مانعی در رسیدن به آخرت. آنچه که تعیین کننده وسیله یا
مقصد بودن دنیاست نگاه انسان به جهان آفرینش است و منشاء این نگاه که می تواند از
دین و عقل باشد. در یک نگاه عقلانی به این دنیای متکثر مادی انسان متوجه عالم رحم و
بعد از آن دنیا می شود. جنینی که در رحم وجود دارد هیچ وقت نمی فهمد یا نمی داند که
عالم دیگری هم می تواند وجود داشته باشد در حالی که به عالم دنیا پا گذاشته و چشم
باز می کند. از طرف دیگر هیچ انسانی یافت نشده که در این دنیا عمر ابدی داشته باشد
و همیشه جوان باشد، بلکه همه طعم مرگ را چشیده اند حتی پیامبران الهی «کُلُّ نَفْسٍ
ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیرِ فِتْنَةً وَ إِلَینا
تُرْجَعُون »(انبیاء/35) و همین عالم طبیعت نیز می میرد و زنده می شود که این
دگرگونی ها از نظم خاصی پیروی می کند که اینها قوانین عالم طبیعت است، بنابراین عقل
امکان وجود عالم دیگری بعد از دنیا را می دهد.

دین نیز نگاهی را به دنیا تبیین می کند که انسان آنرا
صراط، پل و وسیله ای الدّنیا متاعٌ؛ دنیا متاع کم دوام و کالاى ناپایدارى بیش نیست.
الدّنیا قَنْطرةٌ؛ دنیا پل و گذرگاه است نه منزل و توقفگاه. الدّنیا ساعةٌ؛ زندگى
دنیوى ساعتى بیش نیست. (1) برای رسیدن به هدف عالی تری چون
بهشت، آخرتی آباد، و رضای الهی برسد. حضرت على علیه السلام نیز مى فرمایند: «الدنیا
دار ممر لادار مقر، و الناس فیها رجلان، رجل باع نفسه فاوبقها و رجل اتباع نفسه
فاوبقها» . (2) دنیا سراى گذرگاه است، نه سرایى که در آن
قرار، توان یافت. مردم دو دسته اند: آن که خود را فروخت و به تباهى افکند و آن که
خود را خرید و آزاد کرد.
در شناسایی دنیا با تمام ابعاد و ویژگی هایش از یک طرف نگاه های مذمومانه، قبیحانه
و مورد سرزنش وجود دارد و از طرف دیگر دنیا «خانه برتر پرهیزگاران»(3)
و «مددکار دستیابى به سراى جاودان»(4) نامگذارى شده است که
«محل ذخیره اعمال صالحان»(5) و «پلکان صعود به جایگاه
پاکان»(6) معرفى شده است.

محفل و سرایى که از لذتهاى شایسته آن نباید خود را محروم کرد و باید چونان
تجارتخانه اى سراسر سود و سعادت بدان نگریست. برتر از آن همچون «مسجدى پاک و مقدّس
براى عبودیت و بندگى» شمرد تا در فرداى نیاز و احتیاج، صاحبان بصیرت و بینش امروز،
سرمایه دارانى سربلند و پیروز باشند و در پیشگاه پروردگار خویش سرافکنده و شرمسار
نباشند.(7)

حال برای اینکه به نگاهی جامع الاطراف نسبت به دنیا برسیم به سخنان آن داراترین
افراد زمان خویش و درعین حال بی رغبت ترین افراد به دنیا توجه می کنیم که در خطبه
ای آن حضرت می فرمایند: «آگاه باشید دنیا جایگاهى است که نمی توان از عذاب و مجازات
گناهان  و فتنه ها و شرارتها و شرورش سالم و در امان بود مگر در خود همین دنیا، و
از هیچ رویدادى که در طبیعت این دنیا است نمی توان نجات پیدا کرد، مردم  در این
دنیا با فتنه ها آزمایش می شوند، آنچه را که از این دنیا براى این دنیا گرفته اند،
از دستشان گرفته خواهد شد و سپس درباره هر چه گرفته اند محاسبه  خواهند شد، و آنچه
را که از این دنیا براى غیر دنیا (آخرت) گرفته اند، روبسوى  آن رفته و در آن
اندوخته خود اقامت  خواهند نمود، این دنیا در نظر کسانیکه  داراى خرد هستند، مانند
سایه در حال برگشت است، در همان هنگام که آنرا در حال گسترش مى بینى، رو به جمع شدن
و زوال است، و در همان هنگام که  آنرا رو به افزایش مى بینى رو به نقص و کاهش است.»
(8)

چگونگی داشتن زندگی دینی

سوال ما اینست که برخورد یک انسان دیندار با امکانات و زیورهای مادی دنیا باید به
چه گونه ای باشد که دلبند آنها نشده و دنیا جز وسیله و پلی برای رسیدن به جاودانگی
ها نباشد؟
برای دستیابی به جواب این سوال لازم است بدانیم زندگی دینی چیست؟ دین ادعا می کند
اگر بشر به دستورات دین در حوزه واجبات و محرمات، مستحبات و مکروهات عمل کند و
اخلاق دینی را در زندگی اش رعایت کند، انسانها با دنیایى آباد به اخرتى آباد خواهند
رسید. شاید این روایت امام صادق پاسخگوی همه اینگونه سوالات ما برای داشتن یک زندگی
دینی در دنیای مادی باشد.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع
قَالَ إِنَّ صَاحِبَ الدِّینِ فَکَّرَ فَعَلَتْهُ السَّکِینَةُ وَ اسْتَکَانَ
فَتَوَاضَعَ وَ قَنِعَ فَاسْتَغْنَى وَ رَضِی بِمَا أُعْطِی وَ انْفَرَدَ فَکُفِی
الْإِخْوَانَ وَ رَفَضَ الشَّهَوَاتِ فَصَارَ حُرّاً وَ خَلَعَ الدُّنْیا
فَتَحَامَى الشُّرُورَ وَ اطَّرَحَ الْحَسَدَ فَظَهَرَتِ الْمَحَبَّةُ وَ لَمْ
یخِفِ النَّاسَ فَلَمْ یخَفْهُمْ وَ لَمْ یذْنِبْ إِلَیهِمْ فَسَلِمَ مِنْهُمْ وَ
سَخَتْ نَفْسُهُ عَنْ کُلِّ شَی ءٍ فَفَازَ وَ اسْتَکْمَلَ الْفَضْلَ وَ أَبْصَرَ
الْعَافِیةَ فَأَمِنَ النَّدَامَة(9)

محمّد بن نضر بن قرواش گوید: امام صادق (علیه السلام)
فرمود: آدم دیندار اندیشه مى کند و در نتیجه آرامش و وقار بر او غلبه مى نماید،
خضوع و دلشکستگى مى کند و به تواضع و فروتنى مى گراید، قناعت مى ورزد پس بى نیاز مى
گردد و بآنچه به وى داده شده خشنود مى شود، به عزلت و کناره گیرى رو کند پس از شرور
همنوعان (یا از اندوههاى وارده) محفوظ مى ماند، و شهوات و بى بندوبارى را ترک گوید
پس آزاد مى گردد، و پاى بند دنیا را از پاى خود واکند و در نتیجه از شرور آن احتراز
جوید، و حسد را بدور اندازد پس دوستى او آشکار گردد، و هرگز دیگران را نترساند
(احتمال ضررى از جانب او نمى رود تا موجب هراسى گردد) و در نتیجه از احدی هم بیم
نمى دارد، و نزد مردم مرتکب گناهى نمى شود پس از جانب آنان سالم بماند، همه چیز خود
را مى بخشد پس به همه چیز دست مى یابد و کمال فضل را بیابد، و عافیت و سلامتى همه
چیز را مى بیند بنا بر این کارش به ندامت نکشد و از پشیمانى در امان باشد.
حضرت در این روایت ابعاد مختلف یک زندگی توام با دینداری را بیان می فرمایند که
بطور کامل مورد فهم و پذیرش یک عقل سلیم واقع می شود.

با توجه به آنچه گفته شد همیشه باید در نظر داشت که
دنیا وسیله و پلی بیش نیست که اگر آنرا مقصد دیدی خداوند نتیجه کارهایت را در همین
دنیا به تو می بخشد و در نتیج دنیا بهشت کافران می شود و هر کس هرقدر تلاش کند به
امکانات و بهره های مادی هم دست می یابد. «کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ
عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورا» (اسراء/20) هر یک از این دو
گروه را از عطاى پروردگارت، بهره و کمک مى دهیم و عطاى پروردگارت هرگز (از کسى) منع
نشده است. اما قرار است از دنیا و تمام لذائذ و امکانات آن در دستیابی به آخرت
استفاده کنیم لذا به ایمان و عمل صالح احتیاج داریم تا در دار میزان وزنه شایستگی
هایمان سنگین شود.

امیرالمومنین علیه السلام عمل در دنیا را دوگونه می
داند وَ قَالَ ( علیه السلام )النَّاسُ فِی الدُّنْیا عَامِلَانِ عَامِلٌ عَمِلَ
فِی الدُّنْیا لِلدُّنْیا قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْیاهُ عَنْ آخِرَتِهِ یخْشَى عَلَى
مَنْ یخْلُفُهُ الْفَقْرَ وَ یأْمَنُهُ عَلَى نَفْسِهِ فَیفْنِی عُمُرَهُ فِی
مَنْفَعَةِ غَیرِهِ وَ عَامِلٌ عَمِلَ فِی الدُّنْیا لِمَا بَعْدَهَا فَجَاءَهُ
الَّذِی لَهُ مِنَ الدُّنْیا بِغَیرِ عَمَلٍ فَأَحْرَزَ الْحَظَّینِ مَعاً وَ
مَلَکَ الدَّارَینِ جَمِیعاً فَأَصْبَحَ وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ لَا یسْأَلُ
اللَّهَ حَاجَةً فَیمْنَعُه (10)

مردم در دنیا دو گونه کار مى کنند: یکى در دنیا براى
دنیا کار مى کند و دنیا چنان او را به خود مشغول داشته که به آخرتش نمى پردازد و مى
ترسد که بازماندگانش گرفتار فقر شوند و حال آن که خود از دنیا در امان نیست. چنین
کسى عمر خود را به سود دیگران تباه مى کند و آن دیگر در دنیا براى آخرتش کار مى
کند، سپس بهره ى او از دنیا بى هیچ رنجى به دستش مى آید. چنین کسى نصیب خود از دنیا
و آخرت فراهم آورد و مالک دو سرا مى شود: در نزد خدا آبرومند است و هر حاجت که از
او خواهد برآورد.

پس هر کس برای آخرت خود کار کند به این معنا نیست که
دنیا و آسایش در آنرا از دست می دهد همچنین که احادیث و روایاتی در ترغیب به تلاش و
کار برای خانواده و تامین رزق داریم. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:
الْکَادُّ عَلَى عِیالِهِ مِنْ حَلَالٍ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه(11) کسی
که برای خانواده اش روزی حلال بدست می آورد اجر و قربش همچون مجاهد و تلاشگر در راه
خدا می باشد. به عبارت دیگر برای تقرب به خدا باید انسان در همین دنیا برای آبادانی
و عمران تلاش کند. آنچه که در تلاش و کوشش مهم است هدف و مقصد اصلی آن می باشد زیرا
که تلاشها با اغراض گوناگون انجام می گیرد «إِنَّ سَعْیکُمْ لَشَتَّى »(اللیل/4) و
همه اینها به پاداش خود می رسند اما کسی که در غایت القصوای خود خدا را می بیند به
پاداش های عالی تر دست می یابد که پاداش این دنیا در برابر آن هیچ است «وَ ما
أُوتیتُمْ مِنْ شَی ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ زینَتُها وَ ما عِنْدَ
اللَّهِ خَیرٌ وَ أَبْقى  أَ فَلا تَعْقِلُون »(قصص/60) آنچه به شما داده شده، متاع
زندگى دنیا و زینت آن است و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است آیا اندیشه نمى
کنید؟

فریفته شدن به زینتها و جلوه های دنیای مادی در ما
فراموشی و نسیان از آنچه که نزد خداست بوجود می آورد. قرآن کریم نیز به پیامبر خطاب
می فرماید که به ظاهر کافران و مشرکان که دارای اموال و نیروهای فراوان هستند حیران
نشو که آنچه نزد پروردگارت است بهتر و پایدارتر می باشد «وَ لا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ
إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا
لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیرٌ وَ أَبْقى »(طه/131) و هرگز چشمان خود
را به نعمتهاى مادّى، که به گروه هایى از آنان داده ایم، میفکن! اینها شکوفه هاى
زندگى دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است!

برای نجات از فراموشی خدا راه های متعددی توصیه شده
که به داشتن یک زندگی دینی می انجامد. ذکر و یاد خدا بوسیله نماز و دعا و اظهار عجز
به درگاه باری تعالی. در روایات متعددی از طرف معصومین علیهم السلام بیان شده که
حتی بند کفشتان را از خدا و ما که وسیله فیض او هستیم بخواهید.

توسل به ائمه علیهم السلام. قرائت قرآن کریم و ذکر و
یاد قیامت و قبر و برزخ نیز از جمله راه های جلوگیری از به دام دنیا افتادن و
فراموشی خدا است.
 

پی نوشتها:

1) میزان الحکمه، ج3، ص285 ـ
346

2) نهج البلاغه، صبحی صالح،
قصار 133.

3) «فى قوله تعالى: و لنعم
دار المتقین» قال: الدنیا؛ امام باقر(ع)، بحارالانوار، ج73، ص107.

4) «نعم العون الدنیا على الاخرة»؛ امام باقر(ع). همان،
ص127، ر.ک: همان، ج67، ص67.

5) «الدّنیا ذخرٌ و العلم دلیلٌ»؛ على(ع). غررالحکم و
دررالکلم.

6) «بالدنیا تحرز الاخره»؛ على(ع). بحارالانوار، ج67، ص67.

7) نهج البلاغه، خطبه 154 و نامه 55.

8) نهج البلاغه، خطبه 63.

9) أمالی المفید،ص52، المجلس
السادس.

10) نهج البلاغه، صبحی صالح، قصار 269.

11) من لا یحضره الفقیه ج 3 ح3631 باب المعایش و
المکاسب و الفوائد و الصناعات ..... ص : 156.

منابع:

1) لقمانی، احمد. بینشهاى ناب
در نگاه دخت آفتاب(6) دنیا و دنیا خواهی. پیام زن، 125.

2) فقیه، حسین. دنیا گرایی و دنیا گریزی از دیدگاه
قرآن. ماه نامه رواق اندیشه 1381، شماره 10.

3) حمیدیان، فاطمه. دین و
دنیا از نگاه ملا احمد نراقى رحمه الله علیه. مجله یاس، پیش شماره 10.

 

منبع: سایت فرهنگ انقلاب اسلامی


نوشته شده در  چهارشنبه 89/2/8ساعت  10:14 عصر  توسط محمد جعفری نیا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نهاد های تبایغ مسحیت مسدود شود
واکنش رئیس جمهور افغانستان به تریج مسیحیت در این کشور
واکنش پارلمان افغانستان به تر ویج مسحیت
محکومیت تبلیغ مسیحیت در کابل
پیام حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی در باره حوادث اخیر افغانستا
[عناوین آرشیوشده]